جای دلتنگی را، دلتنگی.

ساخت وبلاگ

ساعت از یک نیمه شب گذشته است. فکر می‌کنم انقدر روزهایم معمولی می‌گذرد که هیچ خاطره‌ای، عکسی چیزی از این روزها ندارم. یاد دوستم می‌افتم که گفته بود بعضی وقت‌ها همین که می‌تونی بگی همه‌چبز معمولی و مثل قبل‌ه، یعنی خوشبختی. بعد یاد کافه پیانو می‌افتم که عنوان یکی از فصل‌هاش این بود:«معمولی بودن حال به هم زنه گل‌گیسو.»حالا دارم به مردی فکر می‌کنم که سال‌ها پیش توی صفحه چتمان نوشته بود می‌خواهم اسم دخترم را بگذارم گل‌گیسو. ازش پرسیدم کافه پیانو را خوانده که گفت بله، کتاب موردعلاقه‌امه.از معمولی بودن خسته شده‌ام و به دختر آن مرد فکر می‌کنم. کاش اسمش گل‌گیسو باشد. جای دلتنگی را، دلتنگی....ادامه مطلب
ما را در سایت جای دلتنگی را، دلتنگی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saghiii بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1402 ساعت: 23:47

از خواب بیدار می‌شوم. به عادت هر روز، خبرها را چک می‌کنم. هواپیمای اوکراینی پرواز ۷۵۲ ... . توی اتاق جمع می‌شویم گیج و منگ درمورد فاجعه‌ای که شب قبل اتفاق افتاده حرف می‌زنیم توی خانه اجاره‌ایمان با نیلوفر و غزل تا می‌توانیم گریه می‌کنیم.تلاش آدم‌ها برای'>برای رفتن را از نزدیک دیده‌ام، خوب می‌دانم با هر ایمیل جدیدی که به دستشان می‌رسد چه استرس وحشتناکی را تجربه می‌کنند. می‌دانم آن‌ها که مهاجرت کرده‌اند چقدر با خودشان فکر کرده‌اند به غم دوری و دلتنگی به غربت به تنهایی. یک زبان جدید یاد گرفته‌اند هر بار توی فرودگاه تکه‌ای از قلبشان را پیش عزیزانشان گذاشته‌اند مقاله‌ها پروژه‌ها پایان نامه مصاحبه پذیرش سال‌ها تلاش سال‌ها امید سال‌ها جنگیده‌اند تا شاید گوشه‌ای از دنیا یک زندگی بهتر، کمی آرام‌تر، کمی عادلانه‌تر بسازند. یادآوری این چیزها و این واقعیت که بچه‌ها عروس و دامادها پدرها مادرها خواهر و برادرها توی آسمان، قبل از این‌که به مقصدشان برسند «پر پر شده‌اند» «به آتش کشیده شده‌اند» «به قتل رسیده‌اند» دیوانه‌ام می‌کند.نیلوفر اکانت توییتر دارد و خبرها زودتر به دستش می‌رسد. «پونه و آرش اومده بودن عروسی کنن.» «اون دختره توی دانشگاه تی‌ای ما بود.» «این پسره قبل از رفتنش نوشته فکر کنم جنگ شد خوبی بدی دیدید حلال کنید.» خدای من این‌ها چه می‌گویند؟ چه خبر شده؟ فکر می‌کنم از این بدتر نمی‌شود. با گریه زنگ می‌زنم به بابا تا ببینم آن‌ها چه می‌کنند. خبر را شنیده‌اند؟ بابا صداش می‌لرزد می‌پرسد تو از کجا فهمیدی؟ کی بهت گفت؟ می‌گویم بابا همه جا خبرش پخش شده. همه شنیده‌ایم. می‌گوید دیدی چه بدبختی به سرمان آمد. بقیه مکالمه را یادم نیست. بابا فکر می‌کند از قبل می‌دانم که خالو رزگارِ سهند، ژیوان هوگر و زن دای جای دلتنگی را، دلتنگی....ادامه مطلب
ما را در سایت جای دلتنگی را، دلتنگی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saghiii بازدید : 77 تاريخ : چهارشنبه 15 تير 1401 ساعت: 19:45

حامد اسماعیلیون سالها پیش توی وبلاگش نوشته: "ما بدون هیچ جنگی تکه تکه شدیم." آخ... جای دلتنگی را، دلتنگی....
ما را در سایت جای دلتنگی را، دلتنگی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saghiii بازدید : 85 تاريخ : چهارشنبه 15 تير 1401 ساعت: 19:45

چون که به تو حاصلی ندارد، غم ِ روزگار گفتن! جای دلتنگی را، دلتنگی....
ما را در سایت جای دلتنگی را، دلتنگی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saghiii بازدید : 63 تاريخ : يکشنبه 12 بهمن 1399 ساعت: 16:05

انگار با هم غریبه ایم

خوبی ما دشمنی‌ه

کاش من و تو میفهمیدیم

اومدنی رفتنی‌ه

تقصیر این قصه ها بود

تقصیر این دشمنا بود

اونا اگه شب نبودن

سپیده امروز با ما بود

کسی حرف ِ منو انگار نمیفهمید! مرده زنده، خواب و بیدار نمیفهمید. کسی تنهایی رو از ما نمی‌دزدید. درد ِ ما رو در و دیوار نمی‌فهمید.

واسه‌ی تنهایی ِ خودم‌ دلم می‌سوزه

قلب ِ امروزی ِ من خالی‌تر از دیروزه..

جای دلتنگی را، دلتنگی....
ما را در سایت جای دلتنگی را، دلتنگی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saghiii بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:06

به بلاگفا پناه میبرم
به اینستاگرام
به عکس‌هام
به هرجایی که بشه توش نوشت
اما مگه میشه نوشت؟

جای دلتنگی را، دلتنگی....
ما را در سایت جای دلتنگی را، دلتنگی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saghiii بازدید : 172 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:06

میخوام از دو روز پیش بنویسم.برمی‌گردم به چهار روز پیش.دارم از چهار روز پیش می‌نویسم، برمی‌گردم به هفته‌ی قبلش.سعی میکنم از هفته‌ی قبلش بنویسم ده روزی که گذروندم با تموم جزئیاتش یادم میاد.برمی‌گردم به جای دلتنگی را، دلتنگی....ادامه مطلب
ما را در سایت جای دلتنگی را، دلتنگی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saghiii بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:06

امشب عزیزترین رفیقِ سال‌های دورم‌ برام نوشته بود که کاش فقط یک روز، فقط یک روز برمی‌گشتم به سال چهارم و همین. هیچ چیز دیگه‌ای از خدا نمی‌خواستم.دنیا توی این صفحه توی سال چهارم من متوقف شده و خدا می‌دو جای دلتنگی را، دلتنگی....ادامه مطلب
ما را در سایت جای دلتنگی را، دلتنگی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saghiii بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:06

تو بهترین‌ آدمی‌ بودی که باید از دست میدادم.
جای دلتنگی را، دلتنگی....
ما را در سایت جای دلتنگی را، دلتنگی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saghiii بازدید : 146 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 17:31

آدم‌ وقتی خیلی عصبانی میشه دندونش درد میگیره یا وقتی دندونش درد میگیره خیلی عصبانی میشه؟
جای دلتنگی را، دلتنگی....
ما را در سایت جای دلتنگی را، دلتنگی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saghiii بازدید : 114 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 17:31